شعر و دلنوشته

فراق یار

فراق یار

غم فراق یار در وصف توست مولای مهربانم! غم فراق و تب هجرانت هزار و این همه سال است که عاشقانه هایمان را  در حسرت یک بهار سوزانده است. مولایم!وقتی تو بیایی بهار جان تازه می گیرد. ای چشمه ی حیات! با پیام های عاشقانه مان زخم هجرت التیام نمی یابد. خدا کند که بیایی! طلوع نزدیک است اگر بخواهیم! عاشقانه چشم به راه می مانیم و لحظه ی فرج را به انتظار می نشینیم!

 

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

  • الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
  • که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
  • به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
  • ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
  • به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
  • که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
  • مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
  • جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
  • شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
  • کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
  • همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
  • نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل‌ها
  • حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
  • متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

🩵🩵🩵🩵🩵

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

  • در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
  • عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
  • جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
  • عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
  • عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
  • برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
  • مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
  • دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
  • دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
  • دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
  • جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
  • دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
  • حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
  • که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

 

فراق یار

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

  • صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
  • تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
  • دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
  • مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
  • با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
  • کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم
  • آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
  • در یکی نامه محال است که تحریر کنم
  • آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد
  • در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم
  • گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
  • دل و دین را همه در بازم و توفیر کنم
  • دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
  • من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
  • نیست امید صلاحی ز فساد حافظ
  • چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کن

🩷🩷🩷🩷🩷

 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

  • ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
  • دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
  • دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
  • دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
  • دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم
  • گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
  • صد باد صبا اینجا با سلسله می‌رقصند
  • این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
  • مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
  • کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
  • یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
  • رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
  • ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
  • شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
  • ای درد توام درمان در بستر ناکامی
  • وی یاد توام مونس در گوشه تنهایی
  • در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
  • لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
  • فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
  • کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
  • زین دایره مینا خونین جگرم می ده
  • تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
  • حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
  • شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

 

غم فراق یار

یار مه روی مرا نیز به من بازرسان

  • یارب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
  • وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
  • دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
  • یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
  • یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
  • ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند
  • یار مه روی مرا نیز به من بازرسان
  • دیده‌ها در طلب لعل یمانی خون شد
  • یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان
  • برو ای طایر میمون همایون آثار
  • پیش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان
  • سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
  • بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان
  • آن که بودی وطنش دیده حافظ یا رب
  • به مرادش ز غریبی به وطن بازرسان

💚💚💚💚💚

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

  • گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
  • گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
  • گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
  • گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
  • گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
  • گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید
  • گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
  • گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
  • گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
  • گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
  • گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
  • گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
  • گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
  • گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
  • گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
  • گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

 

شعر فراق یار

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

  • مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
  • که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
  • از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
  • زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید
  • زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
  • موسی آنجا به امید قبسی می‌آید
  • هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
  • هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید
  • کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
  • این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید
  • جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
  • هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید
  • دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
  • گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید
  • خبر بلبل این باغ بپرسید که من
  • ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید
  • یار دارد سر صید دل حافظ یاران
  • شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

💜💜💜💜💜

سرزنش ها گرکند خار مغیلان غم مخور

  • یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
  • کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
  • ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
  • وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
  • دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
  • دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
  • گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
  • چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
  • ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
  • چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
  • هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
  • باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
  • در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
  • سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
  • گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
  • هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
  • حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
  • جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
  • حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
  • تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

💛💛💛💛💛

هر چه دارم ز یمن دولت اوست

  • دل سراپرده محبت اوست
  • دیده آیینه دار طلعت اوست
  • من که سر درنیاورم به دو کون
  • گردنم زیر بار منت اوست
  • تو و طوبی و ما و قامت یار
  • فکر هر کس به قدر همت اوست
  • گر من آلوده دامنم چه زیان
  • همه عالم گواه عصمت اوست
  • من که باشم در آن حرم که صبا
  • پرده دار حریم حرمت اوست
  • دور مجنون گذشت و نوبت ماست
  • هر کسی پنج روز نوبت اوست
  • ملکت عاشقی و گنج طرب
  • هر چه دارم ز یمن دولت اوست
  • بی خیالش مباد منظر چشم
  • زان که این گوشه خاص خلوت اوست
  • من و دل گر فدا شدیم چه باک
  • غرض اندر میان سلامت اوست
  • هر گل نو که شد چمن آرای
  • اثر رنگ و بوی صحبت اوست
  • فقر ظاهر مبین که حافظ را
  • سینه گنجینه محبت اوست

پی نوشت:

مجموعه اشعار حافظ شیرازی

نویسنده/ویرایشگر: اکرم پورطاهرزاده

2 نظر در “فراق یار

  1. گل نرگس گفت:

    متوسط

  2. رفیق گفت:

    عالیه.
    ولی کاش یک شعر با بیانی ساده به شرح غم یار می پرداخت تا خواننده بداند در کجای نقطه هستی است و در مقابل هجران چه وظیفه ای دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *