خوش گمانی به خدا، والا ترین خصلت ها ی و برترین بهره ها از جمله آسایش دل، سلامت دین، کاهش غم ها و رها شدن از بندگناه را به دنبال دارد.
شما هم جزء کسانی هستید که گاه گمان می برد گویی درهای آسمان را زنجیر کردهاند تا مباد کسی از آسمانیان صدایش را بشنود؟! اگر بارها خود را در جُرگه ی این قُماش یافتهای، با ما هم قدم شو تا تکه های پازل را با هم بچینیم و گیر کار دستمان بیاید.
در خلوت هایت، وقتی همه معادله را بررسی می کنی، می بینی درست، همه چیز سر جایش نشسته، اما هنوز، نتیجه آن چیزی نیست که باید. آن وقت است که ذهنت مُدام از تو علت میخواهد و تو برایش دلیل میآوری و برهان می چینی.
گاه می گویی که لابُد صلاح نیست، اما هر چه تلاش می کنی عدم مصلحت را در این فقره بیابی، جور نمی شود . باز میگویی شاید به اضطرار نرسیده ام… و باز خودت میگویی اضطرار؟… کارد به استخوان رسیده است .
برای مطالعه ی مقاله دعای حل مشکل فوری؛ 15راهکار فوری برای استجابت دعا به سایت گلدون مراجعه کنید
آرزوی شیطان برای از بین بردن خوش گمانی
و باز فکر می کنی، دلیل می آوری، خط میزنی ….فکر میکنی، دلیل می آوری، خط میزنی… و در آخر، لحظهای که شیطان آرزویش را به تماشا نشسته؛ فرا می رسد و تو در عمق تاریکی نومیدی، گم می شوی. غافل از آنکه آنچه تو را از پای درآورده، درست مقابل تو، پوزخند هزیمت حواله ات میکند.بگذار خودمانی تر بگویم تا خودت، کلاهت را قاضی کنی.
فرض کن گره کاری را به دوستت سپرده ای. با اخلاص و نیک نیتی به سراغش رفته ای. به عبارتی شیشه خورده در کارت نیست. کار سپرده هم از اعمال نیک روزگار؛ نه به زیان انس و جن و نه از محرمات. و خلاصه آن که هرچه از خوش معرفتی در چنته داری، از دوست دریغ نمیکنی. اما… اما…. در درونت غوغاست… که نمی کند،نمی دهد، نمی بخشد، نمی تواند!… و هزاران «نه» دیگر که یکی شان هم کافیست تا هر چه از سازه ی دوستی هست را فرو ریزد و مُهری شود بر تثبیت افکار ذهن خسته ات .
مشکل یابی در خوش گمانی
چرا وقتی می توانم تنها با «گُمانم» معادلات را به نفع خودم تمام کنم، درست با همان «گُمان» به جان خود می افتم و شمشیر در برابر خودی می کِشم. می گویند گمان انسان به اندازه خرد و ترازوی عقل اوست.(1) یعنی من نتوانسته ام گمان خود را با عقل خویش برابر سازم؟ یا آنکه خِرد من به اندازه گمانم خُرد شده است؟ هرکدام باشد بازنده ام .
با این توصیف ها، هرچه من از دید خود، عرشی باشم، فرشی ام. آفتی به زمینم افتاده،(2) تکه پازلی از قلم افتاده، تکه ای به ابعاد تمام ذهنیت های منفی ام. و اما کار وقتی مشکلتر میشود که این تکه دور افتاده، از بالاترین عبادت هاست(3) و حال آنکه من از آن غافلم . چه کار کنم به خوش گمانی برسم؟ اصلاً چه ضرری دارد وقتی من خواسته ای از آسمان دارم، آن را پشت در خانه ام فرض کنم؟(4) از بدگمانی که سودی حاصلم نشد و جز سرگردانی در کوچههای بنبست و درهای بسته صفحه دیگری برایم رو نشد. پس چرا نتوانم به کسی که رحیم ترین و در همان حال، قدرتمندترین است اعتماد کنم؟ راست گفت لقمان که: ای پسرم به خداوند، خوش گمان باش، آن گاه از مردم بپرس کیست که به خدا خوش گمان بوده، ولی خدا، طبق گمان او رفتار نکرده باشد؟(5)
چرا نباید به خدا اعتماد کنم؟
چرا نباید به کسی اعتماد کنم که وجودش سراسر رحم است و هرچه تا به حال، در دوستی با من کرده لطف و عزت بوده.(6) در گیرو دار اعتماد و بی اعتمادی، شیطان، وساطت میکند که تو را با یاد دسته گل هایت به انزوا بکشاند. تو علیه او قیام کن و بلندتر بگو که دوست گفته: «برای برخورداری از شفقت من، به کردار های خویش تکیه نکنید که اگر تمام عمر هم بکوشید، باز هم تقصیر داشتید. پس تنها به رحمت من اعتماد کنید. به فضل من امید داشته باشید. به خوش گمانی به من دل ببندید.» (7)
و بگو آیه ای سراغ دارم به وسعت تمام آسمانها که میتوانم به آن دلخوش باشم و بلند تکرار کن «یا عبادی الذین اسرفوا علی أنفسهم،لاتقنطوا… »(8)و سرافرازانه دل ببند، به خوش گمانی به وی. به اقتداری که در مقابل مقدرترین دشمن به تو عطا کرده، به امتیازی میان همه بی امتیازی هایت.. و دل خوش دار به چنین دوستی.
چرا نمیتوانم خوش گمانی را تجربه کنم؟
گاهی با خودت خلوت کن که مرا چه شده که خوش گمانی ام بی رنگ است؟ مگر حسن ظن جز این است که تنها خدای را بخوانم و جز از کرده خویش، از چیزی یا احدی، ترسی به دل راه ندهم؟(9)
پس من، کجای این راه را غلط آمده ام؟ خدایان دیگر من کدامند؟ وعده کدام بنده از بنده هایش را لذت بارتر از وعدههای او فرض کردهام؟ چرا خیال کردهام فلان کس و فلان کس، می توانند بی اتصال حلقه هایش، گره هایم را باز کنند؟! اگر گره ها کورتر شد، چه؟ اصلا شاید بارها گره هایم از این افکار مسموم، کورتر شده بودند و من غفلت داشتم .
چرا به جای آنکه از کردههایم در محضرش، سر، خم نکردهام، ترسی ندارم اما تمام ترسم از بی توجهی این رئیس و آن پاسبان است؟ چرا نمی توانم در مورد خدای خود، خوب، اندیشه کنم؟ نکند این همان راز است؟ اینکه اگر بد باشم، همه چیز و کس را بدخواهم دید و اگر نیک، نیک. (10)
اگر این است، وای بر حال من که بدبخت تر از من کسی نیست. (11) تنها یک تکان کافی ست. یک قدم، یک نگاه… و آن گاه که عملت را خالص گردانی و گذشت را تنها از او درخواست کنی؛ خواهی دید که خوش گمانی را لمس کرده ای. (12)
اصلاً تو بگو سوء ظن بردن به کسی که اهل خیانت نیست؛ چه معنی دارد؟ آیا جز فرومایگی ست؟(13) در عوض مجبور خواهی بود به آنچه واقعیت ندارد، خوش گمانی داشته باشی!! (14) تیزبین باش که بدگمانی تو را از چنین دوست دلسوزی محروم نکند. (15)نه تنها محروم از او، بلکه؛ از بندگانش نیز هم.(16) با دوستی با خدا، دست رد به بدگمانی بزن .(17)
حواست به آمد و شدهای قلب و جسمت باشد تا مباد با مریض دلانی که با بدگمانی بیتوته دارند، همنشینی کنی و گردوغبار این شوم فکری بر روحت بنشیند.این همنشینی را چه سود، وقتی که همان بدگمانی می شود بلای جان و وحشتی دامن گیر، حتی از خود این هم نشینان!!(19)
نگارنده: رها حسین پور
پاورقی
-
ظَنُّ الاِنسانِ میزانُ عَقلِهِ (امام علی علیه السلام : گمان انسان ترازوی عقل اوست).غررالحکم، ح6038
-
آفةُ الدِّينِ سوءُ الظّنِّ .[غرر الحكم : 3924.] امام على عليه السلام :آفت دين، بدگمانى است.
-
أفضَلُ الوَرَعِ حُسنُ الظَّنِّ .[غرر الحكم : 3027.] امام على عليه السلام : برترين پارسايى ، خوش گمانى است
-
إذا دَعَوْتَ فَظُنَّ أنّ حاجَتَكَ بالبابِ . [ الكافي : 2/473/1 . ] امام صادق عليه السلام : چون دعا مى كنى چنين خيال كن كه حاجتت بر در خانه است
- قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، أحسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِ ثُمَّ سَل فِي النّاسِ مَن ذَا الَّذي أحسَنَ الظَّنَّ بِاللّه ِ فَلَم يَكُن عِندَ حُسنِ ظَنِّهِ بِهِ . [كنز الفوائد : ج 2 ص 66 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 432 ح 24 .] كنز الفوائد ـ در آنچه لقمان عليه السلام به پسرش گفت ـ : اى پسرم! به خدا خوش گمان باش . آن گاه، از مردم بپرس : كيست كه به خدا خوش گمان بوده، ولى خدا طبق گمان او رفتار نكرده باشد؟
-
«إلهی کَیفَ لا یحسن منی الظن و قد حسن منک المنّ»[18]، خدایا چگونه به تو حسن ظن نداشته باشم درحالی که تو منت میگذاری و مرحمت میکنی. (شرح نهجالبلاغه، ج20، ص319، ح659
-
عن النبی صلى الله عليه و آله : قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : ··· لا يَتَّكِلِ العامِلونَ (المُؤمِنونَ) عَلى أعمالِهِمُ الّتي يَعمَلونَها لِثَوابي ؛ فإنَّهُم لَوِ اجتَهَدوا و أتعَبوا أنفُسَهُم أعمارَهُم في عِبادَتي كانوا مُقَصِّرينَ غَيرَ بالِغينَ في عِبادَتِهِم كُنهَ عِبادَتي فيما يَطلُبونَ عِندي مِن كَرامَتي ، وَ النَّعيمِ في جِناني ، وَ لكِنْ بِرحمَتي فَلْيَثِقوا .[التمحيص : 57/115_الکافی،ج2،ص71،ح1] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداوند عزّ و جلّ فرمود : ··· عمل كنندگان (مؤمنان) به اعمالى كه براى كسب ثواب من انجام مى دهند، تكيه نكنند؛ چه، اگر تمام عمرشان را در عبادت من بكوشند و خود را به رنج و زحمت اندازند باز هم در عبادتشان كوتاهى كرده اند و به كُنهِ عبادتم كه بدان، كرامت نزد من و نعمتهاى بهشتم را مى جويند، نرسند، بلكه بايد به رحمت و بخشايش من تكيه كنند.
-
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿زمر،۵۳﴾بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مى بخشد، كه او آمرزگار مهربان است.
-
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : حُسنُ الظَّنِّ بِاللّه ِ أن لا تَرجُوَ إلاّ اللّه َ، و لا تَخافَ إلاّ ذَنبَكَ .[الكافي : 2/72/4.] امام صادق عليه السلام : خوش گمانى به خدا اين است كه جز به خدا اميد نداشته باشى و جز از گناهت نترسى
-
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الرَّجُلُ السَّوءُ لا يَظُنُّ بأحَدٍ خَيرا؛ لأنّهُ لا يَراهُ إلاّ بِوَصفِ نَفسِهِ .[غرر الحكم : 2175.] امام على عليه السلام : آدم بد ، به هيچ كس خوش گمان نيست ؛ زيرا همه را مانند خود مى داند. (کافر، همه را به کیش خود پندارد.)
-
الامام العلی عليه السلام : أسوَأُ النَّاسِ حالاً مَن لَم يَثِقْ بَأحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، و لَم يَثِقْ بهِ أحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ .[كنز الفوائد : 2/182.] امام على عليه السلام : آن كس حال و روزش از همه بدتر است كه به سبب بد گمانيش، به كسى اعتماد ندارد و به سبب بد كرداريش ديگران نيز به او اعتماد نمى كنند .
-
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : حُسنُ الظَّنِّ أن تُخلِصَ العَمَلَ، و تَرجُوَ مِنَ اللّه ِ أن يَعفُوَ عَنِ الزَّلَلِ .[غرر الحكم : 4836.] امام على عليه السلام : خوش گمانى [به خدا] اين است كه عمل را [براى او] خالص گردانى و اميدوار باشى كه خداوند از لغزشها درگذرد.
-
امام علی عليه السلام : سُوءُ الظَّنِّ بمَن لا يَخُونُ مِنَ اللُّؤمِ .[غرر الحكم : 5574.] امام على عليه السلام : بد گمانى به كسى كه خيانت نمى كند ، از پَستى است .
-
«مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»: مَن ساءَ ظَنُّهُ بِمَن لایَخونُ حَسُنَ ظَنُّهُ بِما لایَكونُ! کسی که به شخص امینی که اهل خیانت نیست گمان بد ببرد (در عوض) به آنچه که واقعیت ندارد خوشگمان خواهد بود! (فهرست غرر، ص228)
-
امیرالمؤمنین علی عليه السلام ـ في وصيَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ عليه السلام ـ : لا يَعدَمُكَ مِن شَفيقٍ سُوءُ الظَّنِّ .[بحار الأنوار : 77/211/1.] امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود حسن عليه السلام ـ فرمود : بد گمانى ، تو را از دوست دلسوز محروم نكند.
-
امیر المؤمنين علی عليه السلام : مَن غَلَبَ علَيهِ سُوءُ الظَّنِّ لَم يَترُكْ بينَهُ و بينَ خَلِيلٍ صُلحا .[غرر الحكم : 8950.] امام على عليه السلام : هر كه بد گمانى بر او چيره شود ، جاى آشتى با هيچ دوستى باقى نگذارد .
-
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : خَصْلتانِ لا تَجتَمِعانِ في مؤمنٍ : البُخلُ ، وسُوءُ الظَّنِّ بالرِّزقِ . [بحار الأنوار : 77 / 172 / 8 ] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : دو خصلت است كه در مؤمن گرد نمى آيند: بخل و بد گمانى به روزی.
-
الإمام عليّ عليه السلام : مُجالَسَةُ الأَشرارِ تورِثُ سوءَ الظَّنِّ بِالأَخيارِ…. ِ . [ صفات الشيعة : 84 / 9 عن محمّد بن قيس عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : 74 / 197 /31 . ] امام على عليه السلام : همنشينى با بدكاران ، بدبينى نسبت به نيكان را پديد مى آورد…
-
امیرالمؤمنین علی عليه السلام : مَن لَم يَحسُنْ ظَنُّهُ استَوحَشَ مِن كُلِّ أحَدٍ .[غرر الحكم : 9084.] امام على عليه السلام : هر كه خوش بين نباشد ، از همگان گريزان باشد (با هيچ كس خو نگيرد) .